|
|
|
شهرستان گناباد به مركزيت شهر گناباد در استان خراسان رضوي واقع شده كه از 30 و 58 طول شرقي و 34 عرض شمالي شروع و به 59 طول شرقي و 30 و 34 عرض شمالي ختم مي شود و حدود 30 دقيقه مربع از طول و عرض جغرافيايي را در نيمكره شمالي و شرقي زمين به خود اختصاص داده است. مركز شهرستان در 21 و 34 عرض شمالي و در 41 و 58 طول شرقي قرار گرفته است. مساحت گناباد بيش از 11000 كيلومتر مربع است. مركز شهرستان در فاصله 270 كيلومتري از مركز استان (مشهد مقدس) واقع است. بلحاظ واقع شدن در مسير جاده مواصلاتي جنوب خراسان در نهايت تا بندر چابهار امتداد مي يابد و به همين دليل از اهميت خاصي برخوردار است . ضمن اينكه شهر گناباد در نقطــه تقاطع راه اصلي زابل زاهدان و يزدو كرمان به مشهد واقع شده است. وسعت گناباد حدود 32/1 استان و 170/1 ايران مي باشد. گناباد از سمت مشرق به خواف، شمال و شمال غرب به تربت حيدريه و كاشمر و از غرب و جنوب غربي به فردوس و از جنوب به قاين محدود مي باشد. شهر گناباد از كوهپايه هاي فردوس و قائن با شيب ملايمي به سمت شمال و مشرق امتداد يافته است. ارتفاع شهرستان از سطح دريا بطور متوسط 1150 متر مي باشد. اراضي شهرستان به سه دسته تقسيم مي شود: الف) كوهپايه هاي جنوب و جنوب غربي ب) دشت و كوير بيشترين وسعت را داراست ج) نمكزار و شنزارهاي حاشيه كوير آب و هواي شهرستان در مناطق كويري خشك و در مناطق كوهستاني معتدل كوهستاني مي باشد. كل زمينهاي مورد استفاده جهت كاربري هاي مختلف 250000 هكتار است و حدود 820000 جز اراضي ملي است، 740000 هكتار بيابان، 60000 هكتار شنزار، 20000 هكتار كوير. مهمترين ارتفاعات شهرستان گناباد: سياه كوه، كوههاي منطقه براكوه، كوه خانيك و كوه شتران مي باشد. بر اساس مدارك موجود در سال 1316 و بر اساس قانون تقسيمات كشوري مجلس , گناباد يكي از 49 شهر ايران و يكي از 7 شهر خراسان بوده و مركز فرمانداري شهرهاي فعلي فردوس، طبس، كاشمر، بجستان، بشرويه، كاخك و بردسكن تعيين شده بود و در حال حاضر بر اساس آخرين تقسيمات كشوري موجود شهرستان گناباد داراي سه بخش كاخك، مركزي و بجستان مي باشد. و نقاط شهري شهرستان عبارتند از كاخك ، بجستان ، بيدخت ، گناباد و يونسي وسعت شهرستان گناباد استان خراسان و وسعت كل كشور مي باشد و كم وسعت ترين شهرهاي استان خراسان مي باشد. گناباد از شهرستانهاي جنوب استان خراسان رضوي است كه از طرف مشرق به رشتخوار و از شمال شرقي به شهرستان خواف و از شمال به شهرستان تربيت حيدريه و از شمال غربي به شهرستان كاشمر و از مغرب و جنوب غربي به شهرستان فردوس و از طرف جنوب به شهرستان قاين منتهي مي گردد و محل ارتباط و مركز ثقل شهرستان هاي جنوب خراسان است. گناباد به لحاظ تاريخيگناباد از جمله شهرهاي كهن و بسيار قديمي ايران است كه قدمت آن به چند هزار سال قبل مي رسد. با نگرشي به منابع تاريخ و جغرافياي كشورمان در مي يابيم كه اين شهر را طي دورانهاي تاريخ به نامهاي گوناگون ناميده اند. در برخي از منابع آمده است كه گناباد قسمتي از خراسان در بيابان فارس است كه قصبه (مركز) آن ، قاين و نيابذ (گناباد و طبسين) شهرهاي آن است. از گناباد علاوه بر كنابد بصورت جنابذ نيز نام برده شده است و در شاهنامه فردوسي چنين آمده: چون پيران سپه از كنابد براند بروز اندرون روشنائي نماند همچنين جنگ دوازده رخ كه در شاهنامه فردوسي آمده است در اين ناحيه اتفاق افتاده و مقام ايرانيان كوه كنابد و محل تورانيان ريبد (زيبد) بوده است چنانكه حكيم فردوسي گفته است : دو سالار هـر دو زكينه بدرد همي روي برگاشتند از نبرد يكي سوي كوه كنابد برفت يكي سوي ريبد خراميد تفت قابل ذكر است كه ريبد همان زيبد فعلي است و آباديي است كه مركز دهستان زيبد مي باشد و در 22 كيلومتري گناباد واقع شده است. در لغت نامه دهخدا در اين باره چنين آمده است: ريبد بنا به روايات داستاني شاهنامه نام كوه يا صحرايي بوده در خراسان كه تا گناباد سه فرسنگ فاصله داشته و جنگ دوازده رخ ميان مردم ايران و توران بدانجا واقع شده است. حمد الله موستوفي در كتاب خود در باب بلاد قهستان وزالتان مي نويسد : و آن هفده شهر است و هواي معتدل دارد و حدود آن تا ولايت خراسان و ماوراء و كابل پيوسته است. حقوق ديوانش داخل مملكت خراسان است و دارالملكش شهر سيستان و قائن و خوسف و جنابذ از بلاد آن مي باشد. آنچه ار قرائن و عمارات معلوم مي شود گناباد و احداث قنوات و پيدايش عمارت آن خيلي قديمي است و بر اثر نامهاي قديمي و آثار باستاني آنجا يقين مي كنيم كه قبل از اسلام وجود داشته ، مثلاً قلعه فرود ، قلعه دختر، قبر پيران ويسه يا قلعه ي پشن كه نام آن در گناباد زبانزد عموم و محل هاي آن نيز موجود مي باشد دليل بارزي بر قدمت اين شهرستان است . در قرن چهارم هجری قمری صدر اعظم سلجوقیان یکی از بستگان خود را به نام قوام الدین جوینی به حکومت قهستان منصوب و اعزام داشته است او روستای بیلند (يكي از بزرگترين روستاهاي شهرستان در فاصله 5 كيلومتري از مركز شهرستان) را که از لحاظ آب و هوا و عمران و موقعیت سیاسی وضع ممتازی داشته به عنوان مرکز استان انتخاب نموده است که اکنون منزل حاکم و 3 قلعه مرکز سرباز خانه ، مدرسه نظامیه و مساجد و حسینیه و آب انبارها به صورت خرابه و نیمه خرابه در بيلند موجود است گناباد بيش از 60 اثر باستاني داراي سابقه چندين هزار ساله تاريخي است كه اكثر آن بر اثر عدم توجه و تحت تأثير عوامل جوي و طبيعي تخريب شده است . 1) مزار امام زاده سلطان محمد عابد (ع) كاخك اين بنا توسط امير عبدالله توني در اواخر دوره سلجوقي ساخته شده و در دوره هاي تيموري و صفوي مورد تعمير قرار گرفته است بر طبق روايتي نيز اين مقبره در سال 960 هجري و در زمان سلطنت شاه طهماسب صفوي ساخته شده و كتيبه جلو ايوان شمالي آن نيز با كاشي معرق به خط عليرضا عباسي نام شاه اسماعيل صفوي را در بردارد. نقشه اين بنا شامل يك تالار مربع در مركز و تالار مستطيل شكل در طرفين است، دو ايوان شمالي و جنوبي و ايوانچه هايي در دو طرف آنها نماي خارجي بنا را تشكيل مي دهد. اصولاً نقشه اين مقبره، مقابر قرون اوليه اسلامي و نظاير آن در قبل از اسلام را به خاطر مي آورد. طول آن حدود 26 متر و عرضش حدود 24 متر است. «گنبد كاشيكاري آن پيازي شكل و داراي دو پوشش با ساقه اي بلند بر روي تالار مركزي و بوسيله يك هشت ضلعي تحمل مي شود.» تزئينات بنا شامل آئينه كاري تالار مركزي و گوشواره هاي ساقه گنبد دار و طاق نماهاي داخلي فضاي مقبره است. در قسمت ساقه ي گنبد يك حلقه كتيبه ي بزرگ به خط عليرضا عباسي نوشته شده است كه نام شاه اسماعيل صفوي را در بر دارد تاريخ مقبره مربوط به اواخر دوره سلجوقي و احداث كننده بنا امير عبدالله ترني مي باشد.
2) مسجد جامع كوي شرقي اين بنا مربوط به قرن ششم هجري است كه در قرن نهم تعميراتي در آن انجام و داراي دو شبستان مي باشد. در شبستان جنوبي كتيبه اي به خط كوفي به چشم مي خورد. همچنين در قسمت ايوان جنوبي كتيبه اي آجري با خط كوفي و به صورت تزئيني و جالب توجه خودنمايي مي كند. پوشش سقف ايوانها به سبك تيموري انجام شده و در سالهي اخير توسط سازمان ميراث فرهنگي تعميرات اساسي در آن انجام گرفته است. اين مسجد در شمار بناهاي دو ايواني مي باشد و شامل: دو مدخل (راهرو نزديك به شمال شرقي و جنوب شرقي بنا، دو رشته رواق در شرق و غرب حياط، دو ايوان در قبله و جنوب) و سمت مقابل آن حياط مسجد مستطيل شكل و دو ايوان جنوبي و شمالي آن، اولي به عرض 9 متر و عمق 18 متر و دومي به عرض 5/6 متر و عمق 11متر است. شبستان جنوب شرقي به ضلع 10 متر و داراي چهار ستون مي باشد، شبستان شمال شرقي به طــول 17 متر و عرض 5/11 متر با ايوانها و تالارهاي ستوندار است، اين مسجد عليرغم زمين لرزه هاي شديد و تحمل تعميرات مكررشكل، تاريخ بناي اصلي خود (609 هجري قمري برابر با 1212 ميلادي) را حفظ كرده است و در انتهاي حاشيه كتيبه خط كوفي بر جبهه بيروني ايوان جنوبي بجانب صحن مسجد واقع است. دكتر زماني كه باستان شناس و استاد دانشگاه تهران است مي نويسد: « مسجد جامع گناباد مانند دو مسجد زوزن و فريومد از نظر نقشه و طرح شباهت كاملي به قسمت اختصاصي كاخ فيروز آباد مربوط به اوايل دوره ساساني دارد و رابطه خود را رويهم رفته با بناهاي دوره ي سلجوقي از لحاظ نقشه و فرم و مصالح حفظ كرده است.
3) مدرسه نجوميه : اين مدريه در منطقه ي كوي شرقي گناباد و روبروي مسجد جامع واقع گرديده است و در حدود 250 سال قدمت دارد. 4) مسجد جامع جديد گناباد : اين مسجد داراي 150 سال قدمت مي باشد و محل آن در مركز شهر نزديكي ميدان اما خميني (ره) واقع شده مي باشد.
5) مسجد جامع بيدخت: اين مسجد در بيدخت واقع شده و قدمت آن به 700 سال پيش مي رسد. اين مسجد توسط سازمان ميراث فرهنگي حفاظت مي شود و داراي موقوفاتي نيز مي باشد. 6) مسجد جامع بجستان : اين مسجد در مركز شهر بجستان واقع شده و داراي 250 سال قدمت و در حال حاضر از طريق سازمان ميراث فرهنگي حفاظت مي گردد و در سال جاري داراي اعتبار تعميراتي مي باشد. 7) مسجد جامع مرنديز: اين مسجد در روستاي مرنديز از توابع بخش بجستان واقع مي باشد و در زمان صفوي ساخته شده است. 8) مقبره جغتين : بناي آجري زيبايي كه به مقبره جغتين شهرت دارد در بيابان شرقي روستاي گيسور در 55 كيلومتري گناباد واقع گرديده است و قدمت آن به دوره ايلخاني مي باشد اين مقبره از نوع بناهاي چهار تاقي گنبد دار بوده و بر فراز سردابه اي ساخته شده است. فضاي داخلي بنا مربع و نماي خارجي آن هشت ضلعي است.
بر طبق آخرين پژوهش انجام شده از سوي كارشناسان ميراث فرهنگي خراسان اين بنا كه داراي نماي هشت گوش در بيرون و نمايي چهارگوش در درون است چهار در ورودي دارد و قدمت اين بنا را متعلق به دوران ايلخاني (قرن هفتم) دانسته اند. 9) رباطها : در گناباد تعداد زيادي رباط موجود است كه از آثار بسيار ارزشمند و معماري زيبائي برخوردار مي باشد كه اكثراً در بخش بجستان و تعدادي در بخش مركزي گناباد موجود مي باشد. رباط زين آباد، فخر آباد، قاسم آباد، يونسي، مرنديز، قوژد از آن جمله اند. 10) قنات قصبه : قنات قصبه يكي از پديده هاي شگفت انگيز تمدن بشري كه به دليل عظمت از سويي جنبه ي اسطوره اي بخود گرفته و از سوي ديگر توجه بسياري از مورخان و پژوهشگران را به خود جلب كرده است. بر اساس آخرين بررسيها و مطالعاتي كه توسط كارشناسان ميراث فرهنگي خراسان انجام شده، قنات قصبه از هفت كانال به هم پيوسته شكل گرفته و در مجموع بيش از 32 هزار متر طول دارد چاههاي قنات متجاوز از 470 حلقه و عمق مادر چاه قنات بين 280 تا 300 متر تخمين زده مي شود. بنياد قنات به دوره هخامنشي بر مي گردد، در حال حاضر بيش از 60% مسير كانالها مسدود است و تنها كانال اصلي قنات كه به قصبه شهرت دارد 150ليتر در ثانيه آبدهي دارد.
وضعيت تاريخي شهرستانجغرافياي تاريخي گناباد نشان مي دهد كه اين شهرستان در دوران پيش از اسلام گذرگاه داخل فلات ايران و قسمتهاي شرقي آن، محل برخورد و ميدان جنگ لشكر ايران و توران بوده است. همچنين مشخص است كه در كنار اين گذرگاه اصلي و جنگي يعني تنگل (تنگه) كلات، قلعه ي فرود وجود دارد در بسياري از منابع قديمي به وجود اين قلعه در منطقه گناباد اشاره شده و داستان مبارزه ي فرودين سياوش با توس نوذر را در آن ذكر كرده اند. قلعه فرود در حدود 6 كيلومتري جنوب شرقي روستاي كلات و در 12 كيلومتري مركز بخش كاخك و 30 كيلومتري جاده ي گناباد ـ فردوس بر فراز قله ي منفرد و مرتفعي قرار دارد، اين قله از جمله قلعه هاي باستاني ايران است كه جانپناه و سنگرهاي مناسب مبارزاتي بوده اند. بنا به گفته ي فردوسي اين قلعه به دستور جريره همسر سياوش ساخته شده است آنجا كه مي گويد: بفرمود تا دخمه ي شاهوار بكردند بر تيغ آن كوهسار آثار بجا مانده از قلعه فرود در حال حاضر عبارت است از سه قسمت: اول: آسيابهاي تك زو، اين آسيابها در اواخر قسمت جنوبي تك ، هر يك به فاصله 30 متر از ديگري قرار دارد و قسمتهاي اعظم آنها از بين رفته فقط تكه هايي از تنورهاي آن باقي مانده است. دوم: آسياب وسط، كه از نظر ضخامت ديواره و قطر تنوره نظير آسياب شمالي است. سوم: آسياب جنوبي، فعلاً فقط كف تنوره سنگي و آثار ساروج آن ظاهر است، در بالاي سه آسياب سنگي مسطحي در پناه ديوار قلعه وجود دارد كه احتمالاً منزل آسياب بانا بوده است. اين آثار دلالت بر كثرت جمعيت و آبادي آنرا در قديم دارد ولي در حال حاضر جمعيت قابل ملاحظه اي در اطراف آن نيست. از نكات قابل توجه در مورد قلعه فرود وجود 4 غار در غرب و شرق آن است كه در برخي از كتب آمده است و تاكنون كسي بداخل آن نرفته است. 1) قلعه ي زيبد مرحوم دكتر عباس زماني از باستان شناسان گنابادي در مورد آثار تاريخي موجود در زيبد گناباد مي نويسد: « يكي از راههاي ورود به قلب فلات ايران تنگه زيبد بوده كه از سي كيلومتري جنوب غربي گنابادمي گذشته است و يادآوري مي شود كه سه اثر تاريخي در اين منطقه وجود دارد ، زيبد در قديم ريبد نام داشته است.» استناد او به ابيات شاهنامه است آنجا كه مي نويسد : دو سالار هر دو ز كينه بدرد همي روي برگاشتند از نبرد يكـي سوي كوه كنابد برفت يكي سوي ريبد خراميد تفت و اشاره به جنگ دوازده رخ دارد كه شرح آنرا بسياري از مؤلفين در كتب تاريخي در ذيل كلمه ريبد نوشته اند (لغت نامه ي دهخدا در ص 249 نوشته ريبد نام كوه يا صحرايي بوده در خراسان تا گناباد «گناباد» سه فرسنگ فاصله داشته است و جنگ دوازده رخ ميان مردم ايران و توران بدانجا واقع شد.) 2) قلعه ي شاه نشين يكي ديگر از آثار تاريخي زيبد قلعه شاه نشين است كه در مغرب تنگه زيبد و حدود 5 كيلومتري قريه (آبادي) زيبد يك قلعه ي منفرد و مخروطي به چشم مي خورد ، در اين محل قطعات آجر خاكي و صورتي رنگ و سفالهاي ساده داراي لعاب سبز و آبي و زرد ديده مي شود و مي رساند كه سابقاً نوك قلعه در بر گيرنده ي بناهاي آجري بوده است و محل زندگي مردم بوده است، همچنين در شمال آن چاهي با قطر بيش از 6 متر و عمق بيش از 5 متر وجود دارد كه احتمالاً توسط چشمه هاي اطراف پر آب مي شده و براي تأمين آب مصرفي قلعه بوده است. 3) قلعه دختر شوراب اين قلعه در حدود 20 كيلومتري شهرستان گناباد در روستاي شوراب در كنار يكي از معابر جنگهاي حماسي ايران باستان و 10 كيلومتري بيدخت واقع شده است. وجه تسميه ي قلعه : دختري كه قلعه به نام اوست همان ناهيد الهه ي آب و بركت و زيبائي است كه مورد پرستش ايرانيان قديم بوده است. طرح بنا و مصالحدر حال حاضر هيچگونه سقفي در بناهاي قلعه ي دختر ديده نمي شود و فقط راهرو مسقف و در بر آمدگي شرقي پايه يك سقف گهواره اي و در جنوب آب انبار و بر آمدگي شمال موجود مي باشد، بقاياي آجري سقفي نيز مشابه دو قسمت ديگر و از سنگ و ساروج مي باشد ولي داراي تشكيلات مفصل تر و غالباً ار تفاع بيشتري بوده است. قلعه ي دختر شوراب گناباد از قلاع مفصل دوره ي ساساني است ( 651 تا 224 ميلادي ) است و مركب از سه قسمت است و شايد جز قلعه ي دختر كرمان نظيري نداشته است. دكتر زماني دلايلي را مبني بر اينكه اين قلعه از عهد ساسانيان مي باشد ارائه مي كند كه فهرست وار به آنها اشاره مي شود: 1- از نظر موقعيت مانند اكثر قلاع دختر منسوب به دوره ساساني، در كنار راههاي مهم و بر فراز قله ها ساخته شده است. 2- از نظر نقشه، طرح، اطاقها و تالارهاي مربع مستطيل و آب انبار و حمام و بخصوص برج و بارو كه عناصر مشخصه ي معماري دوره ي ساساني است. 3- از نظر مصالح مانند اوايل آن دوره از سنگ و قلوه سنگ و همچنين آجر، گچ و ساروج استفاده شده است. 4- از نظر برجها، وجود برجهاي مدور و نيمه مدور كه در دوره ساساني معمول بوده است. 5- از نظر آجر و سفالهاي مسطح قلعه كه پاره آجرها و آجرهاي معدودي كه در سطح برآمدگيها و آب انبا يا خزانه ي حمام مشاهده مي شود از نظر ابعاد و رنگ مشابه آجرهاي دوره ي ساساني است. 4) شهر باستاني پشن ويرانه هاي اين شهر در دهستان پسكلوت در 40 كيلومتري شمال شرقي گناباد قرار دارد، اين ويرانه ها در زميني نسبتاً وسيع به درازي 6 كيلومتر و پهناي حدود 5 كيلومتر و به صورت تپه هاي بزرگ و كوچك مي باشد و بر سطح اين تپه ها در نقاط و بين آنها قطعات مختلف سفال ديده مي شود كه مربوط به هزاره سوم پيش از ميلاد است. مولف فرهنگ انجمن آراي ناصري در مورد پشن مي نويسد: «پشن بر وزن چمن نام موضعي است كه ميان پيران ويسه و توس (طوس) نوذر جنگ واقع شد. و اكثر پسران و نوادگان گودرز شهادت ياقتند و آن جنگ را جنگ لادن و هماون نيز مي گويند» گناباد در فرهنگ نو بهار: اشاره به قريه ولويي (دلويي) و سمويي (ثمويي) و درخت نارون آن به طول بالاي هشتاد زراع بوده كرده است. هر كس كه نديد كشمري سرو گــو نــــارون كنابدي بين
آثار تاريخي بعد از اسلامشهرستان گناباد با توجه به بافت مذهبي آن در بردارنده ي آثار باستاني و تاريخي فراوان است كه بعد از ورود اسلام به اين منطقه ايجاد شده اند و حكمرانان مختلف يا آنها را احداث نموده اند و يا نسبت به ترميم و تعمير آنها همت گمارده اند. الف) امامزاده ها بعد از وقوع حوادث تأثر آور و خشونت آميزي كه منجر به شهادت ائمه اطهار عليه السلام گرديد، خصوصاً در هنگام ورود حضرت رضا (ع) به همراه عده اي از فرزندان و وابستگان خود به خراسان در تعاقب مبارزه عباسيان با اين فرزندان و امامزادگان تعداد بسياري از آنان در نقاط مختلف ايران از جمله خراسان به شهادت رسيدند و به علت حقانيت و فضيلت اين شهداء، مردم نقاط گوناگون پروانه وار به گرد آنان حلقه زدند و مدفن آن بزرگان تبديل به كانون تجمع دوستداران و علاقه مندان اهل بيت شد كه تعدادي از آنان در اين شهرستان مدفون و داراي مرقد و مزار مي باشند از آن جمله: مزار امامزاده سلطان محمد عابد (ع) در كاخك كه مختصري از شرح حال اين امامزاده از تاريخ جغرافياي گناباد نقل مي گردد : محمد بن موسي و برادرش محمد بن موسي (ع) و زيد برادرش به حضور حضرت رضا (ع) رسيدند و حضرت ضمن ملاقات با ايشان خبر شهادت آنها را دادند، پس از شهادت حضرت رضا (ع) آن دو برادر شيعيان را از ظلم مأمون خبر داده به گرفتن انتقام دعوت كردند. خبر به مأمون رسيد دستور داد هر دو برادر را گرفته و حبس نمودند و بند گران افكندند ولي آنها پاسي از شب گذشته بگريختند و تصميم رفتن به بصره را گرفتند، شيعيان از حركتشان مطلع شده فوراً سلاح تهيه كرده و خود را به ايشان رسانيدند مأمون نيز از قضيه آگاه شد عده اي را در تعقيب آنان فرستاده و دوستان اهل بيت نيز از نوقان و سناباد خود را به محمد و زيد رسانيده و جنگ بين آنان و قشون مأمون مجدداً شروع شد و جمع بسياري از شيعيان كشته شدند و شيعيان مجبور به عقب نشيني شده و به اطراف ترسبز (كاشمر) و سپس به كوههاي گناباد رسيدند و بر عقبه اي كه بين كاخك و دشت بياض واقع است بالا رفتند و قشون مأمون نيز آنها را تعقيب كردند و محمد در بالاي عقبه شمشير در دشمن گذاشت و جنگ كرد تا بر اثر زخم و جراحت بسيار از پا در آمد و شهيد شد و زيد از شهادت برادر خشمگين شد و بر دشمنان حمله برد تا با جنگ و گريز تنها به محدوده ي دشت بياض رسيد و از آنجا به دشت آفريز رفت و توسط مأموران مأمون و والي قاينات به شهادت رسيد. امامزاده يحي بن موسي بن جعفر (ع) در شرق كاخك (در روستاي مهياباد) مزار امامزاده سلطان احمد جوانمرد در غرب كاخك در روستاي ديسفان مزار امامزاده احمد بن موسي بن جعفر (ع)در روستاي بيمرغهمچنين مساجد قديمي فراوان در نقاط مختلف شهرستان از جمله : مسجد جامع گناباد ، مسجد جامع مربوط به دورهي خوارزمشاهيان و مسجد جامع كاخك مربوط به دوره شاه طهماسب اول صفوي و مسجد جامع بيدخت مربوط به اواخر قرن دوازدهم هجري مي باشد. در چند سال گذشته پس از انقلاب اسلامي نيز به اماكن و بناهاي اسلامي توجه خاصي مبذول گرديده است بطوريكه در مجاور امامزاده سلطان محمد عابد (ع) كاخك اقدام به احداث شبستان بزرگي نموده اند و در ايام الله ها و مراسمات از آن استفاده مي شود ، همچنين در بجستان يك باب مصلاي نماز جمعه و دو باب مسجد بسيار بزرگ و زيبا احداث شده است . همچنين در شهر گناباد و كاخك نيز علاوه بر ساخت چندين باب مسجد، يك باب مصلاي نماز جمعه در گناباد احداث گرديده ضمناً در سطح روستاها نيز مساجد جديدي بعد از انقلاب اسلامي احداث شده است. وجه تسميه گناباد و توابعبرخي معتقدند كه گناباد در اصل گون آباد بوده و گون در تركي به معناي خورشيد مي باشد و چون طبق علوم نجوم قديم ربع مسكون به هفت اقليم تقسيم گشته و اقليم چهارم منسوب به خورشيد بوده است و گناباد در همين اقليم است از اين رو به گون آباد كه معناي آن خورشيد آباد مي شود استشهار يافته است. بعضي ديگر آن را گون آباد دانسته و مي گويند گون (به فتح گاف و واو) گياهاي است كه براي علوفه زمستاني دام از آن استفاده مي شود و چون اين گياه در بيابانهاي گناباد زياد مي رويد از اين رو آنرا گون آباد ناميده اند كه بر اثر كثرت استعمال به گناباد تغيير يافته است. حمد ا... مستوفي در كتاب نزهه القلوب كلمه «جنابذ» را به كار برده است. در برهان قاطع نيز كلمه كنابد را آورده و مي گويد: كنابد به فتح اول و باي ابجد كه رابع مي باشد و ثاني به الف كشيده و سكون آخر كه دال بي نقطه مي باشد نام جائي و مقامي است و در آنجه كوهي است كه گودرز سرلشكر كيخسرو آنجا فرود آمده بود ودر آنجه بيژن دو سه برادر پيران را به چند مصاف كشت. در فرهنگ نو بهار و همچنين فرهنگ انجمن آراي ناصري به صورت «كنابد» آمده است در قاموس المغه گوناباد و جنابذ آمده است. كنابد نام جايي است در خراسان، نزديك آن كوهي است كه جنگ يازده رخ در آن واقع شده است. در بحيره : در باب وجه تسميه شهر گناباد با «گاف» فارسي و «واو» نوشته و گويد: گونابد او را جنابد گفته اند و «گنابد» نيز قول صحيح ايست كه پسر گودرز ساخته و حصاري محكم دارد و در هفت اقليم تأليف امين احمد رازي مي نويسد : جنابد كه بعضي به جنابد و برخي «گوناباد» اعتبار كرده اند از ابنيه پسر گودرز است. با توجه به اثر نامهاي قديمي و آثار باستاني، قطعا حاصل مي گردد كه گناباد قبل از اسلام وجود داشته است اگر پيدايش آن توسط «گيو» باشد مربوط خواهد بود به حدود هشت قرن قبل از ميلاد بعضي هم تاريخ گناباد را به جلوتر آن رسانده و گفته اند قبل از گيو و گودرز نيز وجود داشته زيرا جنگي كه در آنجا واقع شده دليل اين است كه قبلاً آبادي در آنجا بوده است. در كتاب فرهنگ ايران، جلد نهم كه در چاپخانه ارتش سال يكهزار و سيصد و نه چاپ شده مي نويسد: از آثار معلوم مي شود گناباد يكي از شهرهاي قديمي است كه در زمان سلاطين هخامنشي ايجاد شده و قرائني از قبيل قبر پيران ويسه، قلعه فرود، قلعه رستم و قلعه معروف به پشنگ در آنجا وجود دارد.
وجه تسميه بجستاندر خصوص وجه تسميه بجستان نيز عقايد مختلفي وجود دارد كه نمي توان براي هيچ يك از آنها سند معتبر ارائه نمود. برخي عقيده دارند كه بجستان در اصل باج ستان بوده است و بعلت آنكه از روستاها و توابع خود باج مي گرفته است بدين نام مشهور گشته است و برخي ديگر اعتقاد دارند كه «بج» بمعناي «ني» مي باشد و منظور از بجستان يعني محلي كه ني در آنجا فراوان بوده است. از همه اين عقايد كه تنها در محاورات مردم وجود دارد كه بگذريم بنظر مي رسد بجستان در ابتدا بغستان بوده و چنانكه مي دانيم «بغ» بمعناي خدا و حتي قبل از دوران زرتشت در نزد اقوام آريائي مصطلح بوده است. همچنين در اين منطقه رسم بوده كه به شكلي نام خدا را در رابطه با سرزمين خويش به كار برند چنانكه قبلاً در مورد « كنابد» توضيح داديم كه معناي آن زمين خداست و نيز كلمه زيبد در اصل «ريبد» بمعناي به سوي خدا و حتي كلمه «بيدخت» كه بعداً در مورد آن صحبت خواهيم نمود بمعناي دختر خدا مي باشد. وجه تسميه بيدختدر افواه عامه «بيدخت» به معناي بي دختر يعني محلي كه دختر در آن يافت نمي شود مي دانند و معتقدند كه زماني بيدخت اين چنين بوده است و نيز عده اي عكس چنين عقيده اي دارند مي گويند كه بيدخت يعني جايگاه و محل دختر و از آنجا كه اين منطقه داراي دختران زيبا بوده به اين نام مشهور گشته است و اما وجه تسميه بيدخت بر اساس كتب تاريخي و فرهنگ معتبر: ابن خلف تبريزي : «بيدخت ستاره ي زهره را گويند كه صاحب فلك سيّم و اقليم پنجم است.» در فرهنگ ابراهيمي آمده است : بيدخت «ستاره اي است در آسمان سوم كه او را ناهيد نيز خوانند و منجمان سعد اصغر گويند و بتازگيش زهره نامند. در فرهنك برهان قاطع آمده است «بيدخت يا بدخت» «بقول شفتلر نيز اصل آن بغدخت است.» يعني دختر بغ (خدا) و آن به ستاره زهره اطلاق شده.» همچنين عده اي معتقدند بيدخت نام دختر يكي از سلاطين قديم ايران بوده كه در نزديكي روستاي شوراب كنوني شهر و معبدي بنا كرده و آنجا را بنام خود «قلعه دختر» ناميد كه بنام آناهيتانيز مشهور است و چون بيدخت در كنار كوه آن روستا واقع شده است به آنجا پاي دخت يا پي دخت گفته اند كه بعدها به بيدخت تغيير يافته است. وجه تسميه كاخكعده اي را عقيده بر آن است كه چون كاخك داراي درختان فراوان بوده است به آن «كاخك» (به فتح خاء) گفته اند و بر اثر كثرت استعمال تلفظ به شكل امروزي در آمده است كه فتحه به سكون تبديل شده است لكن اين اعتقاد نيز وجود دارد كه با توجه به قدمت تاريخي بسيار زياد شهرستان گناباد در گذشته هاي دور يكي از پادشاهان ايران باستان در منطقه ييلاقي كه امروز كاخك ناميده مي شود كاخ باشكوهي بنا كرده كه آنرا «كاخ كي» ناميده اند، مي دانيم كه در دوران اساطيري ايران تعدادي از پادشاهان ايران باستان لقب «كي» داشته اند و اصولاً «كي» به معني پادشاه و صاحب جاه و مقام بوده است كه البته اصل آن «كوي» بوده و بعدها بصورت «كي» تلفظ گرديده است. مانند كي كاوس، كي قباد، كي خسرو، كي آرش و كي سياوش، عليهذا بعيد بنظر نمي رسد كه كاخك در اصل «كاخ كي» بوده باشد كه بدين ترتيب مربوط به يكي از پادشاهان كياني مي شده است. كه در كاخك و يبا اطراف آن سكونت داشته و ايزو يا قلعه سفيد در 3 كيلومتري آن به شاه نشين معروف بوده است. همانطور كه قبلاً به آن اشاره شد جنگ دوازده رخ در اين سرزمنين به وقوع پيوسته. همچنين برخي بر اين اعتقادند كه گناباد زماني پايتخت كيانيان بوده است و اعلام مي دارند به همين دليل شهر كاخك در مجاورت گناباد به (كاخ كي) شهرت داشته است. آنچه از مطالعه كتب تاريخي و كهن نمودار مي گردد اين نكته است كه گناباد در دورانهاي تاريخي گذشته اعتبار و اهميت خاصي داشته و بستر حوادث و رويدادهاي تلخ و شيرين بوده است. اهالي گناباد با ورود قاريان مسلمان به ايران و خراسان بزرگ علاقه مندي خود را به اسلام و بعدها مذهب تشيع اثني عشري نشان دادند و تا به حال بر اعتقاد خود پايبند بوده اند. حسن صباح از رهبران فرقه اسماعيليه در ايران اين منطقه (قهستان) را كه داراي ويژگي خاص دفاعي بوده است بعنوان مركز مالي و آموزشي خود قرار داد. از حدود 150 قلعه كه در تصرف اين فرقه بود 70 قلعه در قهستان بوده است، در دوران هاي بعد از جمله دوران تيموريان، صفويان، قاجاريه نيز طرف توجه برخي از حكام وقت بوده است بطوريكه از نوشته هاي تاريخي بر مي آيد در مورد فتح بلاد خراسان چند نظر وجود دارد ولي اكثر آن را در سال بيست و دوم هجري در ايام خلافت عمربن خطاب دانسته اند و نوشته اند ابتداي فتوح خراسان طبسين و ولايت قهستان بوده كه گناباد نيز از آن جمله است. از وقايع مهم تاريخي كه در برخي متون تاريخي ثبت و ضبط گرديده و در منطقه گناباد به وقوع پيوسته است جنگ نيزك با مأمورين يزدگرد يا خود يزدگرد در حدود سال 31 هجري بوده است. آنجا كه نيزك طرخان نيز به خدمت او شد شاه وي را اسبي داد و خلعت بخشيد و اكرام كرد. نيزك يك ماه پيش او بماند شاه در مرو بود سپس بازگشت و نامه نوشت و دختر شاه را به زني خواست امر بر يزدگرد گران آمد و گفت به او نامه نويسيد كه تو بنده اي از بندگان مني آن گستاخي از كجا آوردي كه دختر من به زني خواهي. سپس فرمان داد ماهويه مرزبان مرو حسابها پيش آورد او را از امور اموال پرسشها كرد وماهويه به نيزك نامه نوشت و او را عليه شاه بر انگيخت و گفت « اين همان است كه شكسته و گريخته نزد ما بيامد، تو با وي نيكي كردي تا كشور بدو باز گردد.» پس او نامه نوشت به تو آنچه نوشت آنگاه بر قتل او همت گماردند. نيزك با سپاهي از تركان روانه شد و در جنابد فرود آمد آنگه مدتي جنگ كردند و تركان پيروزي يافتند. از وقايع مهم ديگر مي توان به زمان تسلط عباسيان بر خراسان و مبارزه امامزاده سلطان محمد عابد (ع) برادر بزرگوار حضرت رضا (ع) با مأموران حكومتي در كاخك گناباد كه منجر به شهادت آن بزرگوار گرديد نام برد. همچنين از هجوم مغولان به گناباد مي توان گفت براي در هم شكستن قدرت اسماعيليه مغولان در سال 655 هجري به قهستان حمله برده و هفتاد ژولاق اسماعيليه را به تصرف خود در آوردند و درگيريهاي خونين بين اسماعيليه و مغولان روي داد كه از جمله بقاياي قلاع اسماعيلي و حتي گورستاني به ابعاد 400 متر در 6 كيلومتري بجستان در حوالي روستاي مزار وجود دارد كه به عقيده ي برخي از پژوهشگران، محل دفن كشته شدگان جنگ مغولان با مرافين يا اسماعيليان مي باشد. از ديگر وقايع مهم تاريخي در ارتباط با شهرستان گناباد مي توان از مبارزات ايل شيباني سخن به ميان آورد كه در اوايل قرن 13 هـ ق ايل شيباني كه با قاجار مخالفت مي كردند گناباد و ترشيز را گرفته و تا حدود سبزوار پيش رفتند. در سال 1316 خورشيدي گناباد از نظر آنكه در سر سه راه واقع شده و اهميت زيادتري پيدا كرده بود , مركز فرمانداري انتخاب نمودند و شهرستان بزرگي گرديد كه فردوس و طبس و كاشمر بخش آن شدند و بخشداران آنها بوسيله فرماندار گناباد تعيين مي گرديد. بعد از شهريور 1320 ابتدا كاشمر و سپس فردوس از گناباد مجزا و طبس هم بعد از مدتي شهرستان مستقلي گرديد. جنگ دوازده رخ : در بسياري از فرهنگها در ذيل كلمه كتابد اين گونه آمده است (مقامي است كه آنجا كوهي است كه گودرز در جنگ دوازده رخ بدانجا فرود آمد) و در مدار الافضل آمده است كه ( كتابد نام مقامي است كه آنجا كوهي است كه گودرز سر لشكر كيخسرو فرود آمده بوده و در دشت ريبد پيران سرلشكر افراسياب مقام داشت اول بيژن پسر گيو، هومان و لهاك و لستهين و برادران پيران را به چند مصاف كشته بعد ده پهلوان توراني ديگر بوده اند كه بدست ده مبارز ايراني كشته شدند هم در آن ايام پيران را گودرز در بالاي كوه كشته و اين جنگ را رزم دوازده رخ مي خوانند). در شاهنامه فردوسي چنين آمده است: فرستادن كيخسرو و گودرز را به جنگ تورانيان و پيام بردن گيو از گودرز به نزد پيران چــو گودرز نزديك ريبد رسيد ســران را ز لشكر همه برگزيد چـو دانست گودرز كه آمد سپاه بـزد كــوس و آمـد ز ريبد براه ز كوه اندر آمد به هامون گشت كشيدند لشكر بر آن پهن دشتچــو پيـران سپه از كتابد براند بـه روز انـدرون روشنايي نماند ز ريبـد زميــن تا كتابــد سپاه درودشت از ايشان كبـود و سيـاه وضعيت زبان و ادبيات موجود شهرستان گويش گناباد يكي از گويشهاي مردم شرق ايران است كه منشأ زبان فارسي بوده است و كهنگي و اصالت آن به خوبي مشهود است. مردم گناباد مانند اكثر ايرانيان به زبان فارسي دري كه يكي از فروع زبان هند و اروپايي است و ريشه سانسكريت دارد تكلم مي كنند. گناباد در گذشته و حال داراي شعـــرا و اديباني بـــوده است كــــه از شعراي گذشته مي توان به الفتح جنابذي آنسي (قطب الدين مير حاج) و سنائي گنابادي و قاسمي نام برد. همچنين از علما و دانشمندان گذشته ابومنصور ريابي از وزيران سلجوقي و بهلول گنابادي و ملاعبدالصمد بيلندي و پروين گنابادي و سيد زين العابدين گنابادي و محمد ابراهيم كرباسي كاخكي را مي توان نام برد. مردم گناباد همگي مسلمان و داراي مذهب شيعه اثني عشري مي باشند، البته گروه اندكي در شهر بيدخت پيرو فرقه تصوف مي باشند. اين شهرستان در 270 كيلومتري جنوب مشهد و در مجاورت كوير مركزي واقع شده است و طبق سوابق و قرائن موجود از زمانهاي بسيار قديم آباد و مسكون بوده و در زمان هخامنشيان در اين ناحيه مردمان زحمتكش بوده اند و با كشـــاورزي زندگـــي مي كرده اند، چون در مسير زابل و كرمان و فارس به تركستان و همچنين بر سر راه غرب ايران به هرات و افغانستان قرار داشته مورد توجه سلاطين هخامنشي بوده است. در مورد گناباد و اساطير آن مي توان به شاهنامه فردوسي كه بزرگترين افتخار زبان فارسي است، علاوه بر ارزش و اعتبار ادبي خود به خاطر در بر داشتن افسانه ها و داستانهاي اساطيري از شهرت زياد برخوردار است، در مورد گناباد نيز به حوادث و جنگهايي اشاره دارد كه به ذكر يك مورد از آن اكتفا مي شود. فرقه موجود در شهرستان در شهر بيدخت سكونت داشته و حدود 2500 نفر پيرو دارد اين فرقه كه به دراويش نعمت الهي شهرت دارند تحركات سياسي خاصي نداشته و فقط در اعياد اسلامي و مراسمات مربوط به خود جشن وجوشي دارند، شخصيت معروف اين فرقه كه بنام قطب سلسله مشهور است در تهران سكونت دارد نام وي دكتر نورعلي تابنده (مجذوب عليشاه) مي باشد. روابط اين فرقه با ديگر اهالي مناسب و مشكل خاصي تاكنون مشاهده نشده است. تاريخچه فرقه صوفيه نعمت الهي بيدخت فرقه صوفيه اولين بار در سال 1293 هـ. ق اواخر قرن دوازدهم با استقرار ملا سلطان محمد تابنده در بيدخت از توابع گناباد كار خودش را آغاز نمود . بعد از فوت ملا سلطان محمد تابنده درسال 1327 هـ . ق فرزندش ملا علي تابنده ملقب به نور عليشاه جانشين وي گرديد . نور عليشاه جهت جذب مردم به اين فرقه همواره به امور آباداني در بيدخت مي پرداخت و براي پدرش آرامگاهي در محل بيدخت بنا نمود . نور عليشاه در سال 1327 هـ. ق در كاشان درگذشت و هم اكنون در صحن حرم امامزاده صالح كاشان مدفون است . پس ازفوت وي پسرش محمد حسن صالح عليشاه جانشين پدر گرديد و به ادامه تبليغ و فرقه صوفيه با انجام كمكهاي مالي به مردم و انجام امور عمومي ادامه داد و نامبرده درسال 1345 هـ . ق در بيدخت درگذشت . پس از وي سرش سلطان حسين تابنده سلطنت ملقب به رضا عليشاه و پس ازرضا عليشاه ، پسرش مجذوب عليشاه و در حال حاضر علي تابنده معروف به محبوب عليشاه هدايت اين فرقه را بر عهده دارد استفتاء ازمراجع عظام پيرامون شركت در مجالس صوفيه در پي دعوت برخي فرق صوفيه ازاقشار مختلف مردم جهت شركت در مراسم و مجالس عزاداري بر پا شده ازسوي انها استفتائي ازمحضر مراجع عظام دراين مورد به عمل امده است . متن استعفاء و پاسخ حضرت آيات عظام تبريزي ، فاضل لنكراني ، صافي گلپايگاني و مكارم شيرازي بدين شرح است : محضر مبارك حضرات آيات عظام مراجع تقليد دامت بركاتهم سلام عليكم : بدين وسيله به استحضار مي رساند ؛ بعضي از فرق صوفيه سلسله شاه نعمت الهي گنابادي در قم و برخي شهرهاي ديگر ، از طريق پخش اعلاميه و فراخوان عمومي ، مردم را جهت شركت در مجالس عزاداري خود دعوت مينمايند . خواهشمند است ؛ بفرمائيد ، شركت در مجالس اين فرقه چه حكمي دارد ؟ آيه الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي بسمه تعالي شركت در غير مجالس متعارف و معروف شيعه از قبيل اين گونه مجالس كه درسوال آمده اشكال دارد و الله العالم آيه الله العظمي فاضل لنكراني بسمه تعالي شركت در مجالس مذهبي غير مرتبط با اهل بيت عصمت و و طهارت عليه السلام به هيچ عنواني جايز نيست و اشكال دارد . و شركت در مجالس صوفيه مطلقا جايز نيست . آيه الله العظمي صادقي گلپايگاني بسم الله الرحمن الرحيم شركت در مجالس فرقه مذوره اگر چه به عنوان روضه حسينيه و ساير مراسم مذهبي باشد ، حرام و ترويج باطل و بدعت و ضلالت است . ( الفقيه ب 179 ح 27/1771 ) آيه الله العظمي مكارم شيرازي بسمه تعالي عموم فرق صوفيه داراي انحرافاتي هستند ، شركت در مجالس انها جايز نيست و فريب خوردگان بايد با زبان خوب به وسيله افراد آگاه ازمسايل اسلامي ، ارشاد شوند . امامزاده هاو بقاع متبركه شهرستان : بقاء متبـــركه و امازاده ها در گناباد عبارتند از: مزار امام زاده سلطان محمد عابد(ع)، مزار امازاده يحيي بن موسي بن جعفر، مزار امازاده سلطان احمد جوانمرد، مزار امامزاده ابراهيم يا يحيي بن عمر بن موسي بن جعفر (ع) مزار امازاده احمد بن موسي بن جعفر (ع)، مزار امامزاده ابراهيم از فرزندان مسي بن جعفر(ع) همچنين مساجد مهم و قديمي شامل : مسجد جامع گناباد و مسجد جامع كاخك و مسجد جامع بيدخت و مسجد جامع بجستان مي باشد. هنرهاي سنتي شهرستان گناباداز هنرهاي سنتي شهرستان كه سابقه ديرينه داشته و هنوز هم در شهرستان رواج دارد مي توان به موارد زير اشاره نمود: 1) سفالگري مند 2) ابزار كشاورزي كاخك 3) چاقوسازي كاخك 4) نمدمالي بيمرغ 5) قالي و قاليچه در اكثر روستاها 6) موسيقي سنتي بيدخت، كاخك و بعضي از روستاها وضعيت اقتصادي گناباد1) بررسي وضعيت اقتصادي شهرستان گناباد بعلت واقع شدن در اقليم خشك جنوب خراسان و مجاورت با كوير، از قديم الايام مردمي سختكوش و قانع داشته است، احداث قنواتي عميق نظير قنات قبه با 360 متر عمق مادر چاه و 24 كيلومتر طول مسير و قنواتي ديگر نظير قنات رهن، خيبري و مند و علي آباد اين سخت كوشي را به اثبات مي رساند. در گذشته محور اصلي تأمين معاش مردم بر پايه كشاورزي و خصوصاً زراعت استوار بوده است و در كنار آن به دامپروري هم مشغول بوده اند ولي متأسفانه به دلايل گوناگون از جمله وضعيت آب و هوايي خاص منطقه، كمبود منابع آب زمينهاي حاصلخيز و مجاورت با كوير كشاورزي توسعه چنداني نداشته است و به همين دليل در كنار كشاورزي و دامداربه كارهاي و مشاغل ديگر نيز مي پرداختند كه مي توان به كوزه گري، نمد مالي ، گيوه بافي، چوپاني، خرمن كوبي، آهنگري، آسياباني، رنگرزي، نجاري، سلماني، مطربي، بنايي، مكتب داري، مقني، دهقاني، پرورش كرم ابريشم، قاليچه بافي، كاروانسرا داري اشاره كرد. 2) در حال حاضر علاوه بر توجه به كار كشاورزي و مرمت قنوات، احداث كانالهاي آب رساني به مزارع، حفر چاههاي عميق و نيمه عميق در مناطق مستعد كار دامداري و پرورش طيور نيز توسعه توجهي يافته است كه يا توجه به آمار موجود در اين زمينه مي توان رشد آنرا مشخص كرد. 30 واحد پرورش مرغ تخمگذار با ظرفيت 65 هزار قطعه در يك دوره توليد 45 واحد گاوداري پرواري با ظرفيت 1550رأس 109 واحد گاوداري شيري با ظرفيت 2630 رأس بنظر مي رسد با توجه به آمار موجود در بخش كشاورزي و دامداري هنوز هم شيوه پرداختن به امور كشاورزي و دامداري بر ديگر حرف به منظور تأمين معاش غالب مي باشد، البته بازار گناباد و بجستان نيز از مراكز عمده فعاليتهاي روزانه است و در وضعيت اقتصادي مردم منطقه نقش بسزايي دارد. همچنين گناباد سالانه حدود 20 تن زعقران توليد مي كند كه مهمترين بخش درآمدو اشتغال منطقه را تأمين مي نمايد معدن خاك نسوز و فلورين باغسياه، بنتونيت، خاك سرخ، خاك نسوز كبوتر كوه، فلورين جويمند، كائولن، سيليس، سنگ آهك، خاكهاي صنعتي، معدان سنگ تزئيني
|
||
|
كليه حقوق اين سايت متعلق به كانون
فرهنگي و هنري بهلول بيلند مي باشد |